چگونه والدین مدرن می توانند نسل بعدی را به گونه ای تربیت کنند که از کلیشه های جنسیتی و نژادی فرساینده رهایی یابد؟ وقتی بچه ها مدرسه ابتدایی را شروع می کنند، جنسیت و نژاد زندگی آنها را به طرق مختلفی شکل می دهد که والدین ممکن است بخواهند از آن جلوگیری کنند. در اوایل کلاس اول، دختران کمتر از پسران فکر می کنند که اعضای جنسیت خود “واقعا، واقعاً باهوش” هستند.
این کلیشهها عمیقتر از باورهای کودکان هستند – آنها همچنین میتوانند رفتار کودک را شکل دهند. در سن شش سالگی، دختران کمتر از پسران، فعالیتهایی را انتخاب میکنند که به نظر میرسد باید واقعاً برای آن باهوش باشند، که میتواند به ایجاد تفاوتهای جنسیتی طولانیمدت در پیشرفت علوم و ریاضی کمک کند.
چرا کلیشه ها در چنین کودکان خردسالی ایجاد می شوند؟
مشکل تعمیم
بسیاری از والدین سعی میکنند با اجتناب از گفتن جملاتی مانند «پسرها در ریاضیات خوب هستند» یا «دختران نمیتوانند رهبر باشند» از ایجاد کلیشهها در کودکان جلوگیری کنند. در عوض، والدین ممکن است مراقب باشند که چیزهایی مثبت بگویند، مانند “دختران می توانند هر چیزی که می خواهند باشند.”
اما تحقیقات ما نشان داده است که برای ذهن در حال رشد، حتی این اظهارات مثبت نیز میتواند پیامدهای منفی داشته باشد.
برای کودکان خردسال، نحوه صحبت کردن ما اغلب مهمتر از آنچه می گوییم است. تعمیمها، حتی اگر فقط چیزهایی را بگویند که مثبت یا خنثی هستند، مانند «دختران میتوانند هر چیزی که میخواهند باشند»، «اسپانیاییها در برانکس زندگی میکنند» یا «مسلمانان غذاهای متفاوت میخورند»، ارتباط برقرار میکنند که ما میتوانیم بگوییم که یک نفر چگونه است. با دانستن جنسیت، قومیت یا مذهب او.
در تحقیق ما که در نشریه رشد کودک منتشر شد، دریافتیم که شنیدن تعمیمها باعث میشود کودکان در سن دو سالگی تصور کنند که گروهها تفاوتهای پایدار و مهمی را بین افراد فردی مشخص میکنند.
در این مطالعه، کودکان با روشی جدید و ساختگی برای دسته بندی افراد آشنا شدند: “زارپی”. اگر آنها فقط جملاتی در مورد افراد خاصی می شنیدند، (مثلاً “این زارپی ها هنگام صحبت کردن زمزمه می کنند”)، کودکان همچنان با مردم به عنوان یک فرد رفتار می کردند، حتی اگر همه آنها با یک برچسب مشخص شده بودند و لباس های مشابهی به تن داشتند. اما اگر همان اطلاعات را به عنوان یک تعمیم می شنیدند (مثلاً “زارپی ها هنگام صحبت کردن زمزمه می کنند”)، شروع به فکر می کردند که “زارپی ها” با دیگران بسیار متفاوت هستند. شنیدن تعمیمها باعث میشود بچهها فکر کنند که عضویت در گروه تعیین میکند که اعضا چگونه باشند.
در مطالعه اخیر دیگری، متوجه شدیم که شنیدن این نوع تعمیمها – حتی اگر هیچ یک از آنها منفی نبود – باعث شد تا کودکان پنج ساله منابع کمتری (در این مورد، استیکر با رنگ پوست متفاوت) با اعضای خارج از گروه اجتماعی خود به اشتراک بگذارند.
این یافتهها نشان میدهد که شنیدن تعمیمها، حتی مثبت یا خنثی، به گرایش به نگاه کردن به جهان از دریچه کلیشههای اجتماعی کمک میکند. این شکل جمله است، نه دقیقاً آنچه می گوید، برای کودکان خردسال مهم است.
از گروه تا افراد
به این معنی است که تعمیم ها مشکل ساز هستند حتی اگر بچه ها آنها را درک نکنند.
اگر کودک خردسالی بشنود که “مسلمانان تروریست هستند”، کودک ممکن است نداند مسلمان یا تروریست بودن به چه معناست. اما کودک هنوز هم می تواند چیزی مشکل ساز بیاموزد – اینکه مسلمانان، هر که هستند، نوع خاصی از افراد هستند. اینکه می توان با دانستن اینکه آیا مسلمان است یا نه، فرضیاتی در مورد اینکه چگونه است.
زبانی که از ویژگی های خاص استفاده می کند – به جای ادعای کلی – از این مشکلات جلوگیری می کند. جملاتی مانند «خانواده او اسپانیایی تبار هستند و در برانکس زندگی میکنند»، «این خانواده مسلمان غذاهای متفاوتی میخورند»، «آن دختران در ریاضیات عالی هستند»، «شما میتوانید هر چیزی که میخواهید باشید»، همگی از ادعای کلی درباره گروهها اجتناب میکنند.
استفاده از زبان خاص همچنین می تواند به کودکان بیاموزد که تعمیمات خود و دیگران را به چالش بکشند. فرزند سه ساله من اخیراً اعلام کرد که «پسران گیتار مینوازند»، علیرغم اینکه بسیاری از نوازندگان زن گیتار را میشناسند. این من را آزار داد، نه به این دلیل که خیلی مهم است که او در مورد نوازندگی گیتار چه فکری می کند، بلکه به این دلیل که این شیوه صحبت به این معنی است که او شروع به فکر می کند که جنسیت تعیین کننده کارهایی است که یک فرد می تواند انجام دهد.
همچنین درباره 7 راه برای ارتباط با فرزندان بدانید.
اما یک راه بسیار آسان و طبیعی برای پاسخ به جملاتی از این دست وجود دارد که تحقیقات ما نشان میدهد که کلیشهسازی را کاهش میدهد. به سادگی بگویید: “اوه؟ به کی فکر می کنی؟ چه کسی را دیدی که گیتار بزند؟» بچه ها معمولاً یک نفر را در ذهن دارند. «بله، آن مرد در رستوران امشب گیتار زد. و بله، پدربزرگ هم همینطور.» این پاسخ کودکان را راهنمایی می کند که به جای گروهی، به صورت فردی فکر کنند.
این رویکرد برای تعمیمهای حساستر نیز کار میکند – چیزهایی که ممکن است کودک بگوید، مانند «پسران بزرگ بدجنس هستند» یا «مسلمانان لباسهای خندهدار میپوشند». والدین می توانند از بچه ها بپرسند که به چه کسی فکر می کنند و در مورد هر حادثه خاصی که در ذهن دارند صحبت کنند. گاهی اوقات کودکان به این دلیل صحبت می کنند که آنها در حال آزمایش هستند که آیا ترسیم یک تعمیم معقول است یا خیر. با بازگرداندن آنها به حادثه خاص، به آنها اطلاع می دهیم که اینطور نیست.
هر تعاملی مهم است
واقعاً این تغییر کوچک در زبان چقدر می تواند اهمیت داشته باشد؟ والدین، معلمان و سایر بزرگسالان دلسوز نمی توانند هر چیزی را که کودکان می شنوند کنترل کنند، و قرار گرفتن در معرض عقاید صراحتا نژادپرستانه، جنسیتی یا بیگانه هراسانه نیز می تواند بر دیدگاه کودک نسبت به هنجارها و ارزش های اجتماعی تأثیر بگذارد.
اما کودکان حس خود را از جهان از طریق مکالمات دقیقه به دقیقه با بزرگسالان مهم زندگی خود توسعه می دهند. این بزرگسالان پلتفرم های قدرتمندی با فرزندان خود دارند. ما بهعنوان والدین و مراقبان، میتوانیم از زبان خود با دقت استفاده کنیم تا به کودکان کمک کنیم یاد بگیرند که خود و دیگران را بهعنوان فردی ببینند که در انتخاب مسیرهای خود آزادند. با زبان خود، میتوانیم به کودکان کمک کنیم تا عادتهای ذهنی خود را ایجاد کنند که بهجای تأیید دیدگاههای کلیشهای از افراد اطرافمان، به چالش میکشد.