وقتی نوبت به یادگیری و تفریح می رسد، هر آسیب شناس گفتار به شما در مورد قدرت کتاب می گوید! کتابها ابزاری فوقالعاده برای مهارتهای زبانی و اجتماعی کودک شما هستند که از طرق مختلف به رشد او کمک میکنند.
به عنوان مثال، کتاب ها می توانند به فرزندان شما کمک کنند:
- یاد بگیرید که صداها با حروف نمایش داده می شوند
- تخیل و خلاقیت آنها را توسعه دهید
- احساسات را درک کنید یا از یک چارچوب شگفت انگیز درس های ارزشمندی بیاموزید (به افسانه های ازوپ فکر کنید)
- درک (درک) آنها از مفاهیم و دلایل منطقی را توسعه دهند (شما می توانید در این مورد در آخرین وبلاگ من بخوانید!)
- با دنیاها، فرهنگ ها، حیوانات و زمان های مختلف روبرو شوید
تحقیقات بارها و بارها به ما می گوید که کتابخوانی برای فرزندان ما بسیار مفید است. ما می دانیم که قرار گرفتن زودهنگام با کتابخوانی و داستان سرایی لذت بخش می تواند تأثیر مثبتی بر رشد سواد در طول سفرهای یادگیری فرزندانمان بگذارد، هم در آنچه می گویند و هم در آنچه می نویسند. بخش مهمی از این به خاطر واژگان یا کلماتی است که در کتاب ها استفاده می شود.
ارتباطات کودک 6 تا 12 ساله شما چگونه است؟
چرا واژگان در کتاب ها اینقدر مهم است؟
در اینجا یک نکته جالب وجود دارد که هر بار که به آن فکر می کنم ذهنم را به خود مشغول می کند. تحقیقات نشان می دهد که انسان ها از همان سه تا 5000 کلمه در مکالمه روزمره استفاده می کنند. خیلی به نظر می رسد؟ نه وقتی که در نظر بگیرید که در زبان انگلیسی نزدیک به 200000 کلمه وجود دارد. کتاب ها مانند دروازه ما به سوی این حجم عظیم از کلمات هستند، و هر چه بیشتر معانی و تفاوت های ظریف آنها را درک کنیم، احتمال صحبت یا نوشتن آنها بیشتر می شود.
سه ردیف واژگان:
بذار یه لحظه فنی بشیم سه “سطح” از واژگان وجود دارد که آسیب شناس گفتار یا معلم شما ممکن است به آنها مراجعه کند. آن ها هستند:
- ردیف 1: اینها ابتدایی ترین کلماتی هستند که برای تعریف یا درک به ندرت نیاز به توضیح دارند. آنها عمدتاً کلمات رایج ما در نامگذاری یا انجام دادن کلمات هستند، مانند سگ، گربه، میز، غمگین، پریدن، دویدن، خواستن و نگاه کردن. ما عمدتاً از این کلمات در مکالمه گفتاری خود استفاده می کنیم.
- ردیف 2: این بچه ها کلمات رایج (یا با فرکانس بالا) هستند که در کتاب های ما یا در مکالمات بزرگسالان پنهان شده اند. این سطح جایی است که در آن قرار دارد، و اغلب وقتی آسیب شناس گفتار یا معلم شما «آموزش واژگان» یا مداخله را توصیه می کند، در مورد این کلمات صحبت می کنند. هر بار که کتابی را باز می کنید این کلمات را خواهید یافت. برخی از مثالها عبارتند از: بیمیل، سختکوش، بدخواه، معمولی و غوطهور.
- ردیف 3: این ردیف مملو از کلماتی است که متعلق به مکالمات و نوشتن در مورد یک زمینه، شغل یا موضوع خاص است. این کلمات اصطلاحات تخصصی یا کلماتی هستند که برای درک موضوعات خاصی مانند آب و هوا، رویدادهای تاریخی یا شغل خود یاد می گیریم. این کلمات را فقط زمانی یاد می گیریم که نیاز باشد. نمونههایی از کلمات ردیف 3 عبارتند از کومولونیمبوس، دگردیسی، فتوسنتز، واجشناسی، داوری یا انتقال.
چرا باید روی کلمات ردیف 2 تمرکز کنیم؟
مطالعات نشان میدهد که ما به عنوان خواننده، اغلب معنی این کلمات را عمداً نمیفهمیم. در عوض، ما آنها را در زمینه ای که در آن نوشته شده است می خوانیم و معنای آنها را استنباط می کنیم (یا کار می کنیم). این معمولا به خوبی جواب می دهد! به عنوان مثال، اگر جملات را بخوانید: «او تمایلی به پریدن به داخل استخر نداشت. او نفس عمیقی کشید تا اعتماد به نفسش را جمع کند، سپس در آب سرد فرو رفت، احتمالاً میتوانید حدس بزنید که «اکراه» به این معنی است که او نمیخواهد، و «غوطهور» به معنای چیزی است که با پریدن در آن انجام میشود.
اما این یک راه بیدردسر برای یادگیری معنای کلماتی مانند اکراه یا فرو رفتن نیست. اگر جمله “او با بدخواهی به من لبخند زد” را بخوانم، ممکن است به طور تصادفی فکر کنم که بدخواهانه چیزی مثبت است (به جای چیزی که قصد مضر داشته باشد) زیرا او این کار را با لبخند انجام داده است. با تمرکز بر یادگیری صریح واژگان ردیف 2، معنای کلمات بیشتری را یاد می گیریم که به ما کمک می کند مطالبی را که می خوانیم درک کنیم.
در بخش بعدی این مطلب به توضیح بیشتر و تکمیل مطالب این مبحث می پردازیم. با ما همراه باشید.